‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫طنز دهخدا در خدمت مشروطه وآزادي ونثر معاصر ايران‬ ‫د‪ .‬رؤوف محمود سعيد استاديار‬

‫دانشگاه چرمو ‪-‬دانشكدة پرورش‪ -‬رشتة زبان كردي‬

‫چكيده‬

‫در رديف روزنامه نگاري نوع جديد از ادبيات به وجود آمدو آن طنز نويسي بود كه معايب ومفاسد رژيم گذشته واعمال آن را به باد‬ ‫استهزا مي گرفت ‪.‬‬ ‫مبناي طنز برشوخي وخنده است ‪ ,‬اما اين خنده خندة شوخي و شادماني نيست ‪ .‬خنده اي است تلخ وجدي و دردناك وهمراه باسرزنش‬ ‫و سركوفت و كما بيش زننده و نيشدار كه ايجاد ترس وبيم خطاكاران را به خطاي خود متوجه مي سازدو معايب ونواقصي را كه‬ ‫درحيات اجتماعي پديده آمده است برطرف مي كند ‪.‬‬ ‫در مقام تشبيه مي توان گفت كه قلم طنز نويسي كارد جراحي است نا چاقوي آد مكشي‪.‬‬ ‫طنز ازسه اصل ساخته ميشود نخستين عبارتست از (( وضعيتي غير واقعي )) طنز نويسي باالترين درجة نقد ادبي است ‪.‬‬ ‫در دوره اي كه دهخدا قلم بدست گرفت وضع جامعة ايراني به راستي غم انگيز وخنده آور و درست شبيه به يك صحنه تراژي بود است‬ ‫‪ .‬گرچه دهخدا به چنان وضعي مي خندد ‪ ,‬اما خندة او ناشي از نا اميدي يا بدبيني نيست دهخدا و ياران او به درستي و حقانيت‬ ‫راهي كه برگزيده بودند ايمان داشنتد ‪ .‬دهخدا بانماياندن جهات تاريك ومظلم زندگي ‪ ،‬جهت روشن واميد بخش آن را هرگز فراموش‬ ‫نمي كرد ‪ .‬او به بطالت وتنبلي وبيشعوري مي تاخت و مردم ايران را بيدار و هشيار وزنده ‪ .‬مي خواست ‪ (( .‬دخو )) در تحول نثر‬ ‫فارسي وهم در پيشوايان دانست ‪.‬‬ ‫آنچه گفيتم مربوط به جواني و دورة پرشور آزاديخواهي دهخدا ست ‪ ,‬دوره اي كه وي را يك مجاهد سرسخت و بيگذشت ويك روزنامه‬ ‫نويس انقالبي يك پهلوو يكدنده به بار آورده است ‪.‬‬ ‫در اين عهد و روزگار دخو (( ازهمه مشروطه تر است )) چون درياي مواج ومتالطمي مي جوشد ‪ ,‬ومي خروشد ‪ ,‬براي ساختن ايران‬ ‫زنده و آزاد و مستقل جهاد مي كند ‪ ( ,‬وضعيت دوم ‪ (( ,‬وضعيتي است واقعي )) واصل سوم ‪ ،‬موقعيت اجتماعي )) است ‪.‬‬ ‫دهخدا بانثر خود بزرگترين كمك را به پيدايش قصه در فارسي كرد ‪ ,‬نثر دهخدا اغلب به ناگهان شروع مي شود ؛ باجمالت ساده و‬ ‫كوتاه پيش مي رود ‪ .‬او اصطالحات فارسي را به زور وارد نثرخود نمي كند‪0‬او زبان سادة مردم را تقليد مي كند ‪ ،‬گاهي او تكرار‬

‫در كلمات را آنچنان باقدرت بكار مي برد كه خواننده صداي محتوي را مي شنود ‪.‬‬

‫پيشگفتار‬

‫به نام خداوند بخشندة مهربان‬ ‫در ابتدا موضوع را كه انتخاب كرده ام ( طنز دهخدا در خدمت مشروطه وآزادي و نثر معاصر ايران ) در رديف‬ ‫روزنامه نگاري نوع جديدي از ادبيات به وجو آمد و آن طنز نويسي بود كه معايب ومفاسد رژيم گذشته و اعمال‬ ‫عمال آن را به باد استهزا مي گرفت ‪ .‬باپيدايي مشروطيت ‪ ,‬ادبيات طنزي حقيقي ‪ ,‬كه لبة تيزي خودرا پيش از‬ ‫افراد متوجه اجتماع ومعايب عمومي جامعه ساخته بود ‪ .‬طنز دهخدا بهترين طنز اجتماعي است ‪ .‬مضمون طنز‬ ‫دهخدا بانثر خود بزرگترين كمك را به پيدايش قصه در فارسي كرد ‪ ,‬نثر دهخدا اغلب به ناگهان شروع مي شود ‪,‬‬ ‫بامجالت كوتاه وساده پيش مي شود ‪.‬‬ ‫سبب اختبار اين پژوهش ‪:‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪194‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫هدف اين پژوهش مختصر گامي جديد جهت شناخت بيشتري طنز دهخدا كه در راه خدمت مشروطه وآزادي ونثر‬ ‫معاصر ايران بوده است‪ ,‬اينجا كوشش كرده ام كه دربارة طنز دهخدا چيزي بنويسم ‪ ،‬تابتوانم مختصري دربارة‬ ‫طنزي دهخدا وتأثير طنز در ادبيات مشروطه و آزادي ونثر معاصر ايران شرح اين پژوهس كه حاوي برسه بخش‬ ‫است ‪ .‬كه شامل زندگاني وآثار دهخدا و طنزي دهخدا و تأثيرات برروي نثر معاصر ايران و آرائه نظرات ديگران‬ ‫دربارة دهخدا و‪ 0‬آثاروي ميباشند ‪.‬‬ ‫أهميت اين پژوهش ‪:‬‬ ‫دهخدا طنز نويس برجستة ايراني است كه باطنز خود توانست خدمت به مشروطه و آزادي نثر معاصر ايران‬ ‫تقديم كند لذا اين موضوع را انتخاب كردم تا نقش و تاييد خودرا بيان كنم‪0‬‬ ‫آثار دهخدا ‪ :‬لغتنامه و چرند و پرند و امثال وحكم و سرودن برخي اشعارها است كه همة اين آثار خدمت بزرگ‬ ‫به ايران تقديم كرده ‪.‬‬ ‫در اين پژوهش مختصري دربارة اين نويسدة ايراني كم نظير نوشته ام ‪ ,‬چون اين نويستدة معروف ايراني خدمت‬ ‫بزرگ به ايران كرده ‪ ,‬بويژه به ادبيات ايران ونثر فارسي است ‪.‬‬ ‫بنده به طور كوتاه اين بحث را آماده كرده ام ‪ ,‬پس هدف ازآن نوشتن موضوعي دربارة طنز دهخدا وآثاروي‬ ‫ونقطه نظرهاي ديگران آرائة ديگران دربارة او است ‪.‬‬ ‫مبحثهاي اين بحث عبارتند از ‪:‬‬ ‫مبحث اول ‪ :‬زندگان وآثار دهخدا ‪.‬‬ ‫مبحث دوم ‪ :‬طنز دهخدا وتأثير دهخدا برروي نثر معاصر ايراني ‪.‬‬ ‫مبحث سوم ‪ :‬آرائه ونظرات ديگران دربارة دهخدا وآثاروي ‪:‬‬ ‫نتيجه گيری ‪.‬‬ ‫مبحث اول ‪:‬‬ ‫زندگان و آثار دهخدا ‪:‬‬ ‫علي اكبر دهخدا در حدود سال ‪1878‬م در تهران قدم به عرصة خاك نهاد ‪ .‬پدرش خانياباخان از مردم قزوين‬ ‫واز مالكين متوسط آن شهر بود كه چندسال پيش از تولد دهخدا در تهران سكونت اختيار كرده بود ‪ ,‬و دهخدا ده‬ ‫ساله بود كه پدرش جهان را بدرود گفت ‪.‬‬ ‫دهخدا تحصيالت قديمي را نزد شيخ غالمحسين بروجردي كرد ؛ وچون مدرسة عالي علوم سياسي در تهران دايرشد‬ ‫‪ ,‬به آن مدرسه رفت ومباني علوم جديد و زبان فرانسه را در آنجا آموخت و ضمنا از محضر درس شيخ هادي نجم‬ ‫آبادي بهره گرفت ‪.‬‬ ‫‪ ,‬روزنامة صور اسرافيل درتهران بنيادنهاد‪ 0‬شهرت فوق العاده اين روزنامه به مناسبت مقاالت طنز آميز نيشداري‬ ‫بود كه دهخدا به عنوان (( چرندو پرند )) و به امضاي (( دخو )) در آن روزنامه منتشر مي كرد ‪.‬‬ ‫پس از بسته شدن مجلس به دست محمد علي شاه ‪ ,‬آزاديخواهان ايران هريك از دايرة جمع سويي رفتند ؛‬ ‫دهخداهم ناچار به استانبول رفت واز آنجا روانة اروپا شد ؛ و در سويسي ‪ ,‬باكمك مالي ميرزا ابوالحسن خان‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪195‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫پيرنيا ( معاضد السلطنه ) كه از آزادگان روزگار بود ‪ ,‬روزنامة صور اسرافيل را از نو درشهر ايوردون دايركرد ‪,‬‬ ‫اما از اين روزنامه بيش ازسه شماره منتشرنشد ؛ و دهخدا از سويس به تركيه رفت ‪. )١( ,‬‬ ‫ديگر از روزنامه نوسي و كوشش در راه آزادي مأيوس شده واز جهان مبارزه و مجاهد ‪ ,‬خودرا به آغوش سرد و‬ ‫خام وش تحقيق وتتبع انداخته بود و در گوشة كتابخانة خود آثاري شگرف وجاويد مانند امثال و حكم ولغت نامه‬ ‫به وجود مي آورد ‪.‬‬ ‫او ديگر (( دخو )) نويسندة پرشور مقاالت كوبندة (( چرندو پرند )) وگويندة آن اشعار ساده و پراز نيش وطنز‬ ‫نيست ‪ ,‬بلكه دانشمند متبحري است ساكن وآرام كه مي انديشدو مي سنجد وبه محك عقل مي زند وعيارگيري مي‬ ‫كند وغثّ وسمين را از هم تميزمي دهد ‪.‬‬ ‫مهمترين تأليف دهخدا لغت نامة اوست ‪ .‬وي از همان هنگام كه به حال انزوا در خاك بختياري مي زيست ‪,‬‬ ‫انديشة تاليف يك لغتنامة جامع فارسي را كه معرف فرهنگ ايراني و اسالمي و همچنين خالصة تمدن بشري باشد‬ ‫در سرخود مي پرورانيد (‪. )٢‬‬ ‫پس از كودتاي ‪ 1299‬ش وزمامداري رضاخان دست به اين كار زد ؛ چهل و پنج سال ‪ ,‬يعني پيش از آنچه‬ ‫فردوسي براي سرودن حماسة ملي ايران رنج برده بود ‪,‬در تدوين آن زحمت كشبد ‪ .‬وي در اين مدت ‪ ,‬باهمكاري‬ ‫جمعي از اهل تحقيق ‪ ,‬قريب سه تاچهار ميليون فيش از روي متون معتبر استادان نظم ونثر زبان‬ ‫فارسي وعربي وفرهنگهاي چاپي وخطي وكتب تاريخ وجغرافيا وطب وهيئت نجوم ورياضي وحكمت وكالم وفقه‬ ‫وجزاينها فراهم آورد ؛ وهمين فيشها بود كه پاية لغت نامه را تشكيل داد (‪. )3‬‬ ‫لغت نامة دهخدا جامع فرهنگهاي مهم فارسي وعربي است ؛ وعالوه برآن ‪ ,‬تركيبات وكتابات وامثال وحكم و‬ ‫مصطلحاتي كه بسياري از آنها در كتابهاي لغت فارسي وعربي نيامده واز متون قديمة علمي وادبي استخراج شده در‬ ‫اثر عظيم گرده آمده است ‪ .‬در نقل شواهد ‪ ,‬كوشش شده كه تاحد امكان از بهترين و معتبرترين وقديمترين نسخ‬ ‫استفاده شود ‪ .‬عالوه برلغات علمي وفلسفي ونيز اعالم ورجال واماكن ‪ ,‬باضبط صحيح ومعاني حقيقي ومجازي هريك‬ ‫‪ ,‬جمع آوري گرديده است ودر هرمورد سعي شده كه اغالط وخطاياي گذشتگان تكرار نشود وغلط تازه بر آن راه‬ ‫نيابد (‪. )٤‬‬ ‫دهخدا چنانكه اشاره شد ‪ ,‬امثال وحكم را نيز داخل لغات كرده بود ‪.‬‬ ‫از آثار ديگر دهخدا ‪ ,‬ترجمة عظمت وانحطاط روميان وترجمة روح القوانين مونتسكيو ‪ ,‬دانشمند فرانسوي ‪,‬‬ ‫مجموعة پندها وكلمات قصار به سبك پندهاي الروشفوكو ‪ ,‬وشرح حال ابو ريحان بيروني است كه به جاي پنج‬ ‫شمارة مجلة آموزش و پرورش در مهر ماه ‪ 1324‬ش منتشر گرديده وبعد در لغت نامه تجديد چاپ شده است (‪)5‬‬ ‫‪.‬‬ ‫دهخدا گاهي بتفنن شعر مي سرود ‪ .‬اما شاعري صفت اصلي او نيست ‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1310‬ش ‪ ,‬كتاب قطور چهار جلدي دهخدا ‪ ,‬به نام امثال وحكم ‪ ,‬در تهران منتشرشد ‪ .‬اين مجموعه‬ ‫داراي قريب پنجاه هزار امثال وحكم وكلمات قصار وابيات متفرقه است ‪ ,‬مطالب كتاب به ترتيب الفبا تنظيم‬ ‫يافته وضرب المثلها شرح وتفسيرشده است (‪. )6‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪196‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫سمت اعظم اين كتاب ( نودوهفت درصد آن ) عبارت از ضرب المثلهاي مكتوب اديبانه ‪ ,‬كلمات قصارو اشعاري از‬ ‫قدماي شعراي ايران ياشعراي فارسي زبان وتنها سه در صد آن ضرب المثلهاي عامياه است ‪.‬‬ ‫منابعي كه در تنظيم كتاب مورد استفادة مؤلف بوده از جمله عبارت اند از ‪:‬‬ ‫‪ -1‬مجموعه االمثال ميداني ‪ ,‬كه در قرن پنجم هجري به زبان عربي تأليف شده است ‪ .‬دهخدا از اين كتاب قريب‬ ‫هزار ضرب المثل عربي برگرفته و به مجموعة خود وارد كرده است ‪.‬‬ ‫‪ -2‬مجموعة مختصر امثال چاپ هندوستان ‪ ,‬كه يكصد ضرب المثل از آن اقتباس شده است ‪.‬‬ ‫‪ -3‬جامع التمثيل ‪ ,‬كه در هندو ظاهراّ در قرن يازدهم هجري چاپ شده و دهخدا در حدود سيصد مثل از آن در‬ ‫كتاب خود آورده است ‪.‬‬ ‫‪ -4‬شاهد صادق ‪ ,‬كه يك مجموعة هندي است و دهخدا ظاهراّ توجه خاصي به آن نداشته و به نقل چند مثل از‬ ‫آن كتاب اكتفا كرده است ‪.‬‬ ‫دهخدا به پيروي از رسم وشيوة اكثر شاعران ونويسندگان قديم ايران ضرب المثلها را نه به صورتي كه در زبان‬ ‫مردم بوده بلكه به صورتي كه در كتب و دواوين آمد نقل كرده است (‪. )7‬‬ ‫چنانگه گفتيم ‪ ,‬دهخدا در تأليف خود بيش از عبارت آورده است كه غالبا آيات قرآن واحاديث نبوي وكلمات‬ ‫منسوب به امير المؤمنين علي ( ع ) وامثال ونظاير آنهاست ‪ .‬مؤلف مفهوم ضرب المثل را بامفهوم كلمات كوتاه‬ ‫حكيما نه واخالقي درهم آميخته است ‪.‬‬ ‫يكي از آثار دهخدا چهل وپنج هزار بيت از شعراي كالسيك ‪ -‬از جمله پنج هزار بيت از فردوسي ‪ ,‬چهار هزار بيت‬ ‫از سعدي ‪ .‬دو هزارو پانصد بيت از نظامي ‪ ,‬دو هزارو پنصد بيت اسدي طوسي ‪ ,‬دوهزارو پانصد بيت از جالل‬ ‫الدين رومي ‪ -‬در كتاب خود نقل نموده است ‪ .‬اكثر اين ادبيات اشكال گوناگون يك ضرب المثل است كه هرشاعري‬ ‫به سليقة خود وبابياني خاص به رشتة نظم كشيده است ‪ .‬دهخدا امثال وحكم ‪ ,‬آيات واخبار وكلمات قصار بزرگان‬ ‫را ‪ ,‬بدون توجه به اينكه آيا درميان مردم رايج ومتداول انديانه ‪ ,‬جمع آوري و دركنارهم قرار داده است (‪. )8‬‬ ‫مؤلف در اين كتاب عباراتي به عنوان ضرب المثل آورده كه نه تنها ضرب المثل نيستند ‪ ,‬بلكه عامة مردم از آنها‬ ‫بي خبرند وممكن است باز گفتن آنها در ميان مردمي كه همه ايراني اند و در زير پرچم دولت ايران زندگي مي‬ ‫كنند تخم تفرقه ونفاق بباشد مثال در عبارت اترك التروك ولو كان ابوك بعضي از تيره هاي ايراني بر بعضي‬ ‫ديكر برتري داده شده اند وعجب انكه مؤلف دربارة عبارت مزكور كه بادكار شوم دوران نادانيوبيخبري است دو‬ ‫صفحه شرح وبسط داده و براي برتريفارس بر ترك امثله وشواهدي از قدماي ان دوواززبانهاي ديكر مي اورد ودر‬ ‫بايان مطلب به نام عزر خواهي‪ -‬عزر بد تر از كناه ‪ -‬اضافه مي كند كه من از تركها سخن مي كويم منظورم‬ ‫ازربايجانيها تركهاي قفقازي نيستند انها از نزاد عالي ارياني هستند ولي سلجوقيان انان را نرك زبان كرده اند‬ ‫(‪. )9‬‬ ‫يك آثار ديگر دهخدا واز معروفترين ومشهورترين آثار او قصه هاي طنز آميز باعنوان ‪ -‬چرند و پرند ‪ -‬است كه‬ ‫در چند شماره از نشرية ‪ -‬صور اسرافيل ‪ -‬چاپ شد و شامل مطالب انتقادي جالبي از اوضاع و وقايع نا بسامان‬ ‫روز هاي حكومت مستبدانة قاچار ها مي باشد ‪ .‬علي اكبر دهخدا توانست باروش نويسندگي مخصوص و با زبان‬ ‫ساده همة اعمال رژيم وبيگانه را فاش نمايد ومردم را برهمه آنها مطلع ساخت (‪. )١0‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪197‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫دهخدا ن وشته هاو كارهاي علمي او گوناگون است ‪ :‬ترجمه ‪ ,‬تحقيق ‪ ,‬تصحيح آثار گذشتگان و نوشته هاي ابتكاري‬ ‫در ميان آنها ديده مي شود ‪.‬‬ ‫‪ )1‬ترجمة عظمت وانخطاط رم نوشتة منتسكيو ‪ ,‬نويسندة معروف فرانسه ‪ ,‬اين كتاب به چاپ نرسيده ودستنويس‬ ‫ترجمة آن اختيار بازماندگان دهخدا است ‪.‬‬ ‫‪ ) 2‬ترجمة كتاب معروف ( روح القوانين منتسكيو ) اين ترجمه نيز چاپ نشده وآنچه بدين نام انتشار يافته از‬ ‫مترجمي ديگر است ‪.‬‬ ‫‪ )3‬فرهتگ فرانسه به فارسي ‪ .‬اين كتاب نيز چاپ نشده است (‪. )١1‬‬ ‫‪ )4‬تحقيقي دربارة ابو ريحان بيروني ‪ .‬اين كتاب را وزارت فرهنگ چاپ كرده بود و دهخدا هنگام تأليف لغتنامه‬ ‫تمام آن را در زير واژة (( ابوريحان )) دوباره انتشار داد ‪.‬‬ ‫‪ ) 5‬بررسي وتصحيح ديوانهاي شعر ناصر خسرو ‪ ,‬سيدحسن غزنوي ‪ ,‬فرخي سيستاني ‪ ,‬مسعود سعد سلمان ‪,‬‬ ‫منوچهري دامغاني ‪ ,‬سوزني سمرقندي وحافظ ‪ ,‬درين كار دهخدا در ديوان اين شاعران دقت وبررسي كرد ‪,‬‬ ‫وديوانهاي چاپي را با دستنوشته ها برابر نهاده و هرجا لفظ مناسبتري ديده ‪ ,‬آن را برجاي واژه ي نادرست يا نا‬ ‫مناسب قرار داده صاحبنظران مي گويند كه در اين راه تيزهوشي بسيار نشان داده است ‪ .‬از اين بررسيها چيزي به‬ ‫چاپ نرسيده است ‪.‬‬ ‫‪ )6‬مجموعة اشعار دهخدا را دكتر محمد معين ‪ -‬استاد نامور دانشگاه تهران كه خود از بزرگان ايران به شمارمي‬ ‫رود ‪ -‬گرد آوري كرده وبامقدمه اي دربارة دهخدا وآثار ديگرش به چاپ رسانيده است (‪. )١2‬‬ ‫اين اشعار ‪ ,‬معني ودانش بيش از هنر شاعري جلوه كرده است و در بارة موارد فزوني معلومات لغوي وادبي فهم معني‬ ‫شعر را دشوار مي سازد ‪.‬‬ ‫شعرهاي اتقادي فارسي وتركي دهخدا ‪ -‬كه در صور اسرافيل وديگر نامه هاي آن زمان چاپ مي شده ‪ ,‬نيز درپايان‬ ‫اين ديوان افزوده شده است ‪ .‬و از آن مجموع شعري كه در پايان هربند آن به (( آكيالي )) ( آقاكرباليي =‬ ‫كرباليي دخو ) خطاب مي شود معروف‬ ‫وجالب است (‪. )١3‬‬

‫مبحث دوم ‪:‬‬ ‫طنزي دهخدا وتأثير دهخدا برروي نثر معاصر‪:‬‬ ‫طنز هنر ظريفي است وهميشه نويسندة طنز روي لبة تيغ حركت مي كند ‪.‬‬ ‫اغلب نويسندگان مطبوعات كه طنز مينويسند ؛ والبته نتيجه هما نطور كه گفتم بجاي آنكه طنز هنري باشد‬ ‫چيزي است عقا آور ومضحك والبته سخت لوس ودر پشت بجاي آنكه جارلي جابلني ببينيم باوجود طنز آميزش يك‬ ‫چيچو ويا يك فرانكو مي بينيم وبجاي آنكه حركات ظريف صورت عصا شانه ها سبيل و باهاي چارلي چابلينرا‬ ‫ببينيم فريادهاي كوشخراش بي هدف لوس احمقانه و عصباني كنندة چيچوها و فرانكوها ي مطبوعاتي راميبينيم‬ ‫(‪ )١٤‬؛‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪198‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫نثر دهخدا ‪ ,‬پلي است بين قصه نويسي وروزنامه نويسي ؛ نثري است روزنامه اي كه بجاي آنكه يك روز بجاي آنكه‬ ‫يك روزنامه نگار بنويسد ‪ ,‬يك ادب دان واقعي مينويسد ؛نثري است كه عاميانه است بدون آنكه مبتذل باشد ؛ ؛‬ ‫ونثر انتقادي است بدون آنكه فقط در سطح انتقاد بماند ؛ نثر است كه از طريق تصويرهاي طنز آميزي بد نبال‬ ‫سرگرمي نيزمي گردد ‪ .‬والبته طنز دهخدا بهترين طنز اجتماعي است كه داريم ‪ ,‬بدون آنكه آنچنان سنگين بشود‬ ‫كه مردم نفهمند ؛ وبي آنكه آنقدر سبك شودكه از حدود طنز خارج شود ؛ ويا مثل طنزي كه بعضي از اين ((‬ ‫چيچو فرانكو )) هاي مطبوعاتي مينويسند ‪ ,‬فقط مضك باشد ‪. 15‬‬ ‫مثالّ ببينيد واقعا شاعر خوب گفته است كه عقل و دولت قرين يكديگر است ‪ ,‬مثالّ وقتي كه بزرگان فكر مي‬ ‫كنند كه مردم فقيرند واستطاعت نان گندم خوردن ندارند و رعيت همة عمرش را بايد به زراعت گندم صرف كند و‬ ‫خودش هميشه گرسنه باشد ببينيد چه ميكنند (‪ . )١٦‬روز اول سال نان را باگندم خالص مي پزند ‪ .‬روزدوم در‬ ‫هرخروار يك من تلخه ‪ ,‬چو ‪ ,‬سياه دانه ‪ ,‬خاك آره ‪ ,‬يونجه ‪ ,‬شن ‪ ,‬مثال مختصر عرض كنم ‪ ,‬كلوخ ‪ ,‬چاركه ‪,‬‬ ‫گلولة هشت مثقالي مي زنند ‪ .‬معلوم است در يك خراوار گندم كه صد من است يك من از اين چيزها معلوم نميشود ‪.‬‬ ‫روزدوم دومن مي زنند ‪ ,‬روز سوم سه من وبعد از صد روز كه صدو ده روز بشود صد من گندم ‪ ,‬صد من تلخه ‪ ,‬جو‬ ‫‪ ,‬سياه دانه ‪ ,‬خاك اره ‪ ,‬كاه ‪ ,‬يونجه وشن شده است ‪ ,‬در صورتي كه هيچكسي ملتفت نشده وعادت نان گندم‬ ‫خوردن از سر مردم افتاده است ))‪ .‬نويسندة بظاهر شروع به اغراق كردن دربارة جنس گندم كرده و در صد من‬ ‫گندم تلخه وسياهدانه و غير ديده است ‪ ,‬ولي در باطن مارا از وضعيت واقعي جنس گندم آگاه كرده است ‪ .‬اغراق‬ ‫هميشه مارا قلقلك مي دهد وتوجه مارا بسوي چيزي كه دربارة آن مبالغه شده است ‪ ,‬مي كشاند ؛ مارا دچار‬ ‫اعجابي طنز آموز مي كند وما لحظه اي بعد ‪ ,‬نقاب اين اعجاب طنز آميز را از چهرة حقيقت برمي گيريم و به‬ ‫وضعيت واقعي پي ميبريم و در مورد مثال باال مي فهميم كه نان گندمي كه بمردم فروخته ميشود پر است از شن‬ ‫وسياهدانه وجو ‪ ,‬ومقامات مسؤول كاري كرده اند تا مردم بتدريج به نان بد عادت كنند واحساس نكنند كه دارند‬ ‫شن وسياهدانه درشكم خود مي ريزند (‪ . )١٧‬جنس تقلبي بفروشند ؛ سرمردم بهزار وسيله كاله بگذارند وانواع حقه‬ ‫بازى هارا بكنند ‪ .‬بهمين دليل طنز نويس از طريق اغراق ومبالغه دست به نقد وانتقاد اجتماعي ميزند ‪ .‬والبته‬ ‫دهخدا باين اصل اساسي طنز توجه‬ ‫داشته است ؛ چراكه نثرش سرشاراز انتقادات تند اجتماعي از طريق طنز است ‪ .‬مضمون طنز دهخدا ‪ ,‬وضع‬ ‫سياسي روز وضع طبقة محروم اجتماع است ؛ ودهخدا از هردو وضع ‪ ,‬زنده ترين تصويرها را آرائه مي دهد وگاهي‬ ‫آنچنان از طريق طنز در بطن خرافات اجتماعي وسياسي نفوذ مي كند كه انسان را بياد (( رابله )) طنز نويس‬ ‫فرانسوي ‪ ,‬مي اندازد ‪ .‬خواننده گرچه مي خندد ‪ ,‬ولي هرگز علل نكبت هاي اجتماعي را ناديده نمي گيرد (‪. )١٨‬‬ ‫دهخدا از طريق طنزش ‪ ,‬وجدان انساني خواننده را بيدار مي كند ‪ .‬خواننده در دنياي دهخدا چشم بازمي كند‬ ‫ومردم دور وبر خود را مضحك مي يابد ‪ ,‬ولي هرگز از نفرين فرستادن يكساني كه موجبات اين فقر وبد بختي‬ ‫وابتذال وخرافات وجهل وتن آساني وحقه بازي را فرهم كرده اند ‪ ,‬باز نمي ماند (‪.)١٩‬‬ ‫سال از طنز دهخدا ‪ ,‬قسمتي از مكتوب از سمنان‬ ‫(( اينجا الحمدالله ارزاني و فراواني است ‪ ,‬اگر مرگ ومير نباشد لقمه نان رعيتي داريم مي خوريم مي پلكيم ‪,‬‬ ‫مستبد ميانمان كم است ‪ ,‬همه مان مشروطه ايم ‪ .‬راستي جناب دخو مشروطه گفتم يادم آمد ‪ ,‬االن درست يك سال‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪199‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫آز گار است كه ماعميد الحكما را بو كالت تعيين كرده ايم ‪ .‬در اين مدت همه روزنامة مجلس آمد هي ما باز كرديم‬ ‫ببينيم وكيل ما چه نطقي كرده ‪ ,‬ديديم هيچي ‪ ,‬بازهم آمد بازهم تجسس كرديم ديديم هيچي ‪ .‬نه يكد فعه نه ده‬ ‫دفعه ‪ ,‬نه صد دفعه ‪ ,‬آخر چند نفر كه طرفدار عميد الحكما بودند واز اول هم آنها مردم را واداركردند كه ايشان‬ ‫را ماهم وكيل كنيم سريك چلو كباب شرط بستند كه اين هفته نطق خواهد كرد از قضا آن هفته هم نطق نكرد ‪,‬‬ ‫هفتة ديگر شرط بستند بازهم نطق نكرد ‪ .‬هفتة ديگر بازم همينطور ‪ ,‬آن يكي هفت ‪ .‬بازهم همينطور ‪ .‬چه در‬ ‫دسر بدهم االن شش ماه تمام است كه هي اينها شرط مي بندند هي باز مي بازند ‪ .‬بيچاره ها چه كنند ديگر از‬ ‫مال پسند از جان عاصي ‪ ,‬بيچاره هامي ترسم آخر هرچه دارند سر اين كار ‪ .‬بگذارند وآخرش مثل رعيتهاي لشت‬ ‫نشا بدون نان تمام روز بمانند ‪ .‬حاال آكياللي شمارا بخدا اگر در تهران با ايشان آشنائي داريد بگوئيد محض‬ ‫رضاي خدا ‪ ,‬براي خاطر اين بيچاره ها هم باشد مي شود دوكلمه مهمل هم كه شده مثل بعضي ها بقالب زد ؟ ‪.‬‬ ‫))(‪ ) ٢٠‬نثر دهخدا حد فاصل بين عاميانه نويسي روزنامه اي و قصه نويسي است ‪ .‬ولي در بعضي جاها اين نثر‬ ‫آنچنان اوجي مي گيردكه براحتي مي توان از آن بعنوان زبان يكي از شخصيت هاي قصه استفاده كرد ‪ .‬نثر عاميانه‬ ‫و قصه هاي فارسي مرهون كوشش هاي دهخدا است و دهخدا از نظر زبان از تمام نويسندگان پيش از خودش بزبان‬ ‫مردم نزديك تر است ‪.‬گرچه زبان اوبه زبان مردم نزيك است اما هرگز از سبكي كه مشخص كنندة شيوة نگارش‬ ‫خودش است ‪ .‬دوري نمي گوذيند ‪ .‬زبانش آنقدر تشخص دارد كه يا همان سطر اول ‪ ,‬باتمام معرفت هاي كالمي او‬ ‫طرف مي شويم ‪ .‬از نظر روزنامه نويسي او بيش از تمام نويسندگان ديكر برمطبوعات فارسي تأثير گذاشته است‬ ‫وحتي بجرات مي توان گفت كه هنوز پس از پنجاه سال (‪ . )٢١‬روزنامه نويسي فارسي نتوانسته است كسي مثل‬ ‫دهخدا و چيزي مثل (( چرندو پرند )) تحويل دهد ‪ (( .‬آسمون ريسمون )) پرشكزاد گرچه اغلب خواندني بود ‪,‬‬ ‫هيچوقت چندان سنگين بود ‪ .‬والبته زبان (( پزشكزاد )) نه از نظر عاميانه نويسي و نه از نظر بر داشت هاي‬ ‫مختلف ادبي ‪ ,‬هرگر بپاي دهخدا نمي رسد ‪(( .‬چرندو پرند )) دهخدا متعلق به ادبيات فارسي است ‪ .‬هم ارزش‬ ‫اجتماعي دارد هم ازرش ادبي وهم تاريخ ادبي ‪ .‬در حالي كه (( آسمون ريسمون )) درهمان محدودة روزنامه اي‬ ‫خود مي ماند واز مرز بين ادبيات و روزنامه نگاري ‪ ,‬قدم در اقيلم ادبيات نمي كذارد ‪ .‬دهخدا بانثر خود‬ ‫بزرگترين كمك را به پيدايش قصه در فارسي كرد ؛ گرچه خود هرگز قصه ننوشت ‪ .‬اوبه نثر ساده وعاميانه وحتي‬ ‫به نثر تيپ هاي مختلف آدم هاي اجتماع ‪ ,‬آهنگ و ريتمي دار كه نثر فارسي قبال فاقد آن بود ‪ .‬دهخدا حلقه اي‬ ‫است بين نثر صريح ورك ولي غير داستاني دوران بال فاصله پيش از مشروطيت ‪ .‬نثر دهخدا اغلب به ناگهان شروع‬ ‫مي شود ؛ باجمالت ساده و كوتاه پيش مي رود ‪ .‬او اصطالحات فارسي را به زور وارد نثر خود نمي كند (‪. )٢٢‬‬ ‫بلكه به نثر اجازه مي دهد كه از ظرفيت هاي زبان بمقتضاي منظور استفاده كند ؛ والبته او مي داند كه توجه به‬ ‫سرعت انتقال مفاهيم از ويژگي هاي نثر نيمه روزنامه اي ونيمه ادبي است ‪.‬‬ ‫هرگز آهنگ نثر را فراموش نمي كند وريتم نثرش بامحتواي طنزش مطابقت كامل دارد ‪ .‬مي گويد ‪ (( :‬انجمن‬ ‫موقتي در ادارة صور اسرافيل روز يكشنبه پانزدهم تشكيل شد ‪ ,‬ناچار مشتركين عظام ميخواهند اعضاء انجمن را‬ ‫بشنا سند ‪ .‬بله ‪ ,‬بنده كه بندام ‪ ,‬ايشان هم كه معروف خدمت همه آقايان مي باشند ‪ ,‬اينهم كه ‪ ...‬بله ‪ ,‬ايشان‬ ‫هم كه ‪ ...‬خبره ايشان هم كه مستغني از معرفي بنده هستند ‪ ,‬اوهم كه آه آه ‪ ,‬بله خير ‪ ,‬سايرين راهم كه‬ ‫خودتان معروفت كامل در حقشان داريد ‪ .‬جناب سگ حسن دله ‪ ,‬خالصه مذكرات قبل را قرائت كردند )) ‪.‬‬ ‫او زبان سادة مردم را تقليد مي كند ‪ ,‬ولي تصوري را كه از ريتم در سبك دارد ‪ ,‬برگردة آن سوارميكند (‪. )٢٣‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪200‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫واين ريتم را آن قدرها سنگين نمي كند نثر ازبان سادة مردم فاصله بگيرد ‪ .‬اين ريتم را گاهي باتكرار جمالت‬ ‫گاهي باتكرار كلمان ‪ ,‬وگاهي باتكرار يك فكر در بياني ديگرولي همانان بابيان قبلي ‪ ,‬بدست مي آورد ‪.‬‬ ‫آغا زبعضي از مقاالتش در آغا زبعضي از قصه هاي هدايت تأثير داشته است وحتي مي توان گفت كه نثرش نيز ‪,‬‬ ‫گاهي ‪ -‬بويژه موقعي كه از خرافات مذهبي بحث مي شود (‪. )٢٤‬‬ ‫واز ظرفيتهاي اين نثر ‪ ,‬من غير مستقيم سود برده باشند ‪ .‬شكستن زبان باين صورت عاميانه تازمان دهخدا وجود‬ ‫نداشت ‪ ,‬دهخدا گرچه قصه ننوشته است ليكن موقعي كه مي خواست كاريكاتوري ازيك شخص بوجود آورده (‪. )٢٥‬‬ ‫به تقليد زبان آن شخصيت متوسل شده است وزبانش را بعنوان اصيل ترين چهرة او گرفته ‪ ,‬ضبط كرده است ؛ بعد‬ ‫كه قصه بر اساس چهار بعد زمان ‪ ,‬مكان ‪ ,‬عليت و زبان ‪ .‬آفريده مي شود ‪ ,‬ساختن زبان عاميانه براي شخصيتها‬ ‫از اهم وظايف قصه نويس بشمار مي آيد ‪ .‬باپيدايش قصه ‪ ,‬زبان ادبيات بر اساس زبان مردم ساخته ميشود‬ ‫واغلب قصه نويسان از زبان محاوره و عاميانه در سطحهاي مختلف استفاده مي كنند والبته تجربهاي دهخدا از اين‬ ‫نظر بحال ادبيات قصه مفيد بوده است (‪. )٢٦‬‬ ‫واين ‪ ,‬آن مثال ‪ :‬مكتوب محرمانه ‪ (( :‬بامريزاد ناز جونت پهلووت ‪ ,‬اما جون سبيالي مردونت حاال كه خود مومنيم‬ ‫ضعيف چزوني كردي ‪ ,‬نه مال باشي ‪ ,‬نه رحيم شيشه بر ‪ ,‬نه آن دوتا سيد !!! اينها هيچ كودو مشون نه ادعاي‬ ‫لوطي كري شون ميشد نه ادعاي پهلووني شون ‪ ,‬بيخودا ينارا چزوند !! حاال نگاه كن جون جوونيت ايتم‬ ‫از بي غيرتي بچه محله ها شون بود كه تورا توي واليتشون گذاشتن بموني ‪ ,‬اگربچه هاي انجمن ابو الفضل همون‬ ‫فرداش جل و پوستت بدوشت داده بودند چه ميكردي (‪. )٢٧‬‬ ‫دهخدا كه در عهد انقالب از پيشوايان پرشور وسرسخت سادگي كالم بود ‪ ,‬در آثار بعد خودتا حدّ زيادي از اين‬ ‫اصل عدول كرده و به جاي آنكه عبارات ومصطلحات نامفهوم ادبيّات كالسيك ايران را براي فارسي زبانان معاصر‬ ‫روشن كند ‪ ,‬در مجموعة خود به توضيح كلماتي پرداخته كه براي مردم فارسي زبان از هرطبقه وصنفي قابل فهم‬ ‫اند (‪. )٢٨‬‬ ‫اگر از نمونه هاي نادر ومعدودي مانند موشي وگربه وبعض لطايف عبيد زا كاني ‪ ,‬شاعر قرن هشتم ‪ ,‬وشعراي‬ ‫ديگر و سخنان طنز آميز ونكته داري كه به مال نصرالدين ‪ ,‬از تركان آناطولي ‪ ,‬باكساني مانند او نسبت داده شده‬ ‫و زبانزد عموم است وبعضي آثار محمد حسن صفا علي معروف به نبي السارقين در دورة ناصرالدين شاه بگذريم ‪,‬‬ ‫در سرتاسر ادبيات حجيم هزار رسالة ايران به آثار طنز آميز ‪ ,‬كه هدف آنها (‪ . )٢٩‬اصالح وتزكيه باشد ‪,‬‬ ‫برنمي خوريم ‪ .‬حتي زيباترين و هزمندانه ترين هجويه ها مانند هجاي معروف فردوسي از سلطان محمود غزنوي و‬ ‫هجاي ابو العالء گنجوي از داماد خود خاقاني شيرواني وامثال آنها همگي جنبة شخصي داشته و به قصد‬ ‫انتقامجويي سروده شده است ‪ .‬هجويه هاي انوري ‪ ,‬سوزني ‪ ,‬مختاري غزنوي و در زمانهاي اخير هجويه هاي شهاب‬ ‫ترشيزي ويغماي چندقي چنان باكلمات و عبارات نازيباو نا هموارپر است كه از خواندن آنها مو بر اندام هرانساني‬ ‫راست مي شود (‪. )٣٠‬‬ ‫در روزگاران نزديكتز به عصرما نيز شاعران هجاگو ‪ ,‬مانند ايرج وعشقي متأسفانه همان راه ورسم متقدمان رادر‬ ‫پيش گرقته اند ‪ ,‬تاحدي كه عارفنامة ايرج يك هجوية سراسر دشنام وناسزاست دربارة مرد وارسته وپاكدلي‬ ‫مانند عارف قزويني (‪. )٣١‬‬ ‫طنز در خدمت مشروطه و آزادي ‪:‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪201‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫باپيدايي مشروطيت ‪ ,‬ادبيات طنزي حقيقي ‪ ,‬كه لبة تيز خود را بيش از افراد متوجه اجتماع ومعايب عمومي‬ ‫جامعه ساخته بود ‪ ,‬پديد آمدو در حقيقت به نفع افكار آزاد‪ -‬يخواهانه به شعر تغزلي دست اتحاد داد ‪ ,‬به عبارت‬ ‫ديگرطنز و رئاليسم دو نو زاد توأمان بودند كه در دامان شعر تغزلي ايران پرورش يافتند ‪ .‬طنز نويسي از نثر‬ ‫كمتر استفاده كرد ‪ .‬معهذا با آغاز مشروطيت و پيدايش روزنامه‪ -‬نگاري ‪ ,‬در نثر فارسي نيز مرحلة نسبتا جالب‬ ‫توجهي به وجود آمد وطغيان افكار آزاديخواهانه و شور آزادي واحساسات ميهنپرستي گذشته از اشعار سياسي و‬ ‫وطني دريك رشته مقاالت و پاورقيهاي كوتاه فكاهي وشوخي آميز ( كه البته نه زياد بودند ونه از هرحيث كامل )‬ ‫انعكاس يافت ‪ .‬اين نوشته ها به زبان زندة مكالمه تهيه شده بود ونمونه وسرمشق خوبي بود براي نويسندگاني كه‬ ‫مي خواستند ادبيات را به خلق نزديكنز سازند (‪ . )٣٢‬استفاده از زبان عادي طبقات مختلفة مردم و به كاربردن‬ ‫عبارات واصطالحات وضرب المثلهاي متداول بين عامه ‪ ,‬كه نويسندگان سابق از استعمال آنها احتراز داشتند ‪ ,‬در‬ ‫مردم پسندكردن نثر ادبي قدمي به جلو برد ‪ .‬اين طرز نويسندگي را دهخدا ‪,‬افسوس كه دهخدادرسالهايي‬ ‫بعدازادبيات بديعي به كنار رفت ووقت خود را منحصرا صرف تحقيق وتاليف لغتنامه وامثال وحكم وغيره كرد‬ ‫اماخوشبختانه جمالزاده و صادق هدايت وديكران اين روش نويسندكي را هريك به سليقة خوددنبال كردند‬ ‫دبيرصوراسرافيل رهبري مي كرد جنانكه‬ ‫بيشوايي شعرطنزاميز باسيد اشرف الدين قزويني بود‪ 0‬انقالب مشروطة ايران ‪ ,‬كه در جستجوي زندگي جديد بود‬ ‫وقهرا بايستي در زمينة شعر وادب نيز راههاي نوين ناشناخته اي برگزيند ‪ ,‬با جوش وخروش وشتابزدگي دست به‬ ‫كار زدو چنانكه خواهيم ديد در اين نوبت هم از تقليد وتتبع وشبيه سازي بركنارنماند بيش از اشاراي به روزنامة‬ ‫مال نصرالدين قفقاز كرديم‪ 0‬اين روزنامه را كه بايد يادان در تاريخ بماند ‪.‬‬ ‫ميرزا جليل محمد قلي زاده از نويسندگان بنام آذربايجان ‪ ,‬به سال ‪ 1906‬ميالدي ( ‪ 1324‬هـ ‪ .‬ق ) در تفليس‬ ‫نهادو با مقاالت واشعار بسيار خوب و كاريكاتور هاي عالي انتشار داد ‪.‬‬ ‫محمد قلي زاده بعد ها در ياد داشتهاي خود ‪ ,‬آنجاكه از پيدايش طنز انقالبي در ادبيات قرن بيستم ميالدي واز‬ ‫شرايط تاريخي آن سخن مي گويد ‪ ,‬گفته هاي خود را چنين خالصه مي كند كه (( مال نصرالدين را طبيعت و‬ ‫روزگار خود به وجود آورد )) (‪. )٣٣‬‬ ‫وبعد درجاي ديگرمي افزايد كه در پيشرفت طنز رئاليستي خامة تواناي همقلمان شمالي ومسيحي ( كه مقصود‬ ‫نويسندگان روس است ) نمونه وسرمشق مابود ‪.‬‬

‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪202‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫بخش سوم ‪:‬‬ ‫نقطه نظرهاى ديگران دربارة دهخدا وآثاروي ‪:‬‬ ‫برخي از منتقدان نقطه نظرهائي نوشتند كه مهمترين انها‬ ‫( دوبروليويف ) منتقد روسي ‪ ,‬در انتقادي كه بركتاب ضرب المثلهاي روسي تأليف ف‪.‬اي‪.‬يوساليف نوشته ‪ ,‬يكي‬ ‫از نقايص مهم آن را تفكيك نشدن ضرب المثلهاي شفاهي عامّه از ضرب المثلهاي مكتوب ادبي شمرده و در اين‬ ‫باره گفته است ‪:‬‬ ‫اگرهم بتوان كلمات قضا پند آموز را از مجموعه هاي قديمي استخراج و درشمار ضرب المثلهاي عامّه قرار داد ‪,‬‬ ‫ال أقل بايد حدود شخصي و قاطعي درميان آنها قايل شد و تازه در اين صورت هم بايد بسيار محتاط بود (‪.)٣٤‬‬ ‫جاي ترديد نيست كه محاورات عاميانه و سخنان ادبي مكتوب متقابل دريكديگر دارند‪.‬‬ ‫بسياري از بيتها ومصراعهاي فردوسي وسعدي ونظامي وديگران جز و گفتار مردم شده وبعضي از آنها به صورت مثل‬ ‫ساير در آمده است ‪ .‬برعكس ‪ ,‬بعض از شعر ضرب المثلهاي عاميانه را بااستادي و مهارت خاضي به نظم آورده اند‬ ‫‪.‬‬ ‫برخي ديگر از منتقدان مي گفنتد ‪:‬‬ ‫مؤلف كتاب ضرب المثلها كه قصد دهخدا است مؤلف در اين كتاب عباراتي به عنوان ضرب المثل آورده كه نه‬ ‫تنها ضرب المثل نيستند ‪ ,‬بلكه عامّه مردم آز آنها بي خبرند وممكن است بازگفتن آنها درميان مردمي كه همه‬ ‫ايراني اندو در زير پرچم دولت ايران زندگي مي كنند ‪ ,‬تخم تفرقه ونفاق بپاشد ‪ ,‬مثال در عبارت ( اترك التروك‬ ‫ولوكان ابوك ) (‪ . )٣٥‬بعضي از تيره هاي ايراني بر بعضي ديگر برتري داده شده اند ؛ وعجب آنكه مؤلف‬ ‫دربارة عبارت مذكور كه يادگار شوم دوران ناداني و بيخبري است ‪ ,‬دو صفحه شرح و بسيط داده و براي اثبات‬ ‫برتري فارسي برترك امثله و شواهدي ازقدماي آن دو واز زبانهاي ديگر مي آورده ؛ و در پايان مطلب ‪ ,‬به نام‬ ‫عذر خواهي ‪ -‬عذر بدتر از گناه ‪ -‬اضافه مي كند كه من از تركها سخن مي گويم ‪ ,‬منظورم آذربايجانيها ‪ ,‬تركهاي‬ ‫قفقازي نيستند آنها از نژاد عالي آريائي هستند ‪ ,‬ولي سلجوقيان آنان ترك زبان كرده اند (‪. )٣٦‬‬ ‫نقص ديگر كتاب دهخدا عبارت از ابهام مطالب ‪ ,‬كثرت مدارك ومآخذ و فراواني اشعاري است كه گاهي هيچ گونه‬ ‫ارتباطي باخود امثال ندارند ‪.‬‬ ‫امّا باهمة اين نكته گيربها ‪ ,‬امثال وحكم دهخدا ‪ ,‬به واسطة غناي مطالب وكثرت موادي كه در آن گرده آمده‬ ‫نخستين اثر زنده در موضوع فولكلور ‪ ,‬بخصوص ضرب المثلهاي فارسي است ‪.‬‬ ‫دربارة لغت نامه نيز نقطه نظرها هستندومي كفتند ودكتر معين گويد ‪:‬‬ ‫لغت نامه مسلماّ بي نقص نيست ومي توان ايراداتي بر آن گرفت ‪ ,‬اصالّ شايد اطالق عنوان لغت نامه به اين‬ ‫دوره چندان صحيح نباشد ‪ ,‬چون اين مجموعه تنها به لغت نمي پردازد ؛ بلكه شرح حال بسياري از رجال تاريخ‬ ‫جهان ‪ ,‬خصوصاّ رجال فرهنگ اسالمي را ‪ ,‬هم شامل است ‪ .‬وباز شايد نتوان نام دايرة المعارف بر آن نهاد ‪.‬‬ ‫چون دايرة المعارف قاعدتا بايد الزمترين وفطعترين اطالعات را در مورد موضوعهاي معين طي حد اقل توضيحات‬ ‫و كلمات به خواننده بدهد ؛ حال آنكه لغت نامة دهخدا ‪ ,‬با آوردن حد اكثر شواهد و امثله و نمونه ها ياپشت سر‬ ‫هم قرار دادن نظرات غير طبيعي اين وآن ‪ ,‬اين خصيصه را فاقد است ‪ ,‬وضمناّ با وجود اين همه تحصيالت‬ ‫متأسفانه از ريشه شناسي لغات غاري است (‪. )٣٧‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪203‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫دهخدا چنانكه قبال اشاره شد ‪ ,‬امثال وحكم را نيز داخل لغات كرده بود ‪ .‬امّا چون چاپ لفت نامه باوسايل آن‬ ‫روزگار ميسرنبود ‪ ,‬وي به تقاضاي اعتماد الدولة قراگوزلو ‪ ,‬وزير معارف ‪ ,‬ازياد داشتهاي خود امثال وحكم ‪ ,‬در‬ ‫چهار مجلد ‪ ,‬به سالهاي (‪ ) 11-1308‬ش در تهران به چاپ رسانيد در نوشتن اين كتاب (( دوستانش هرچه مي‬ ‫يافتند و داشتند به اوكمك مي كردند ؛ پيش ازهمه ‪ ,‬صادق هدايت به ايشان كمك كرد ‪ ,‬ومجموعه اي داشت از‬ ‫امثال عاميانه دريك كتاب دويست صفحه اي كه در حدودهزارمثل ان نوشته بود‪ 0‬اين كتاب را بي مضايقه در‬ ‫اختيار دهخدا گذاشت (‪. )٣٨‬‬ ‫تنها نثر هنري كه از دورة دوم زندگاني ادبي نويسندة (( چرندو پرند)) به يادگارمانده ‪,‬‬ ‫مجمع األمثال اوست كه ياد آور مقاالت زيباي دورة جواني وي مي باشد ‪ .‬مجمع االمثال كلمات هزلي وانتقادي‬ ‫كوتاهي است ‪ ,‬نظير ضرب المثلهاي ايراني ‪ ,‬كه دهخدا به تقليد اخالقيات شاعر مزاح گوي ايران ‪ ,‬عبيد زاكاني‬ ‫‪ ,‬ساخته و در پاورقيهاي روزنامة شفق سرخ چاپ كرده است (‪. )٣٩‬‬ ‫دهخدا گاهي بنقش شعر مي سرود ‪ .‬امّا شاعري صفت اصلي او نيست ‪ .‬اين منظومه هاي معدود ‪ ,‬كه دكتر معين در‬ ‫مجموعه اي گرد آورده و به عقيدة او (( داراي چنان جزالت واستحكامي است كه تشخيص آنها از گفته هاي شعراي‬ ‫قديم دشوار مي نمايد )) به واسطة ممارست او در كتب متقدمان وتسلط وي بر لغات كهن غالباّ چنان باكلمات‬ ‫مهجور ونامأنوس واصطالحات كهنه وقديمي و امثال و شواهد و كنايات پر است كه كالم او را واقعاّ به سبك‬ ‫وشيوة گويندگان نخستين همانند و فهم ودرك آن را براي پارسي زبانان امروز دشوار مي سازد (‪. )٤٠‬‬ ‫اورباب انتقاد ‪ ,‬باعالقة مفرطي كه به دهخدا دارند ‪ ,‬مي كوشند چنين وانمود كنند كه وراي اين كهنگي ظاهري‬ ‫(( روح تجدد و تازه جوبي جلوه دارد و معاني والهامات اكثر تازه است )) ؛ اما كهنه هميشه كهنه است و روح‬ ‫تجدد و نوجوبي در قالبهاي مرده و پوسيده نمي گنجد ‪ .‬آركائيسم ‪ .‬يعني به كاربردن كلمات واصطالحات متروك و‬ ‫مفاهيم غريب ‪ ,‬به هر صورت و به هر طريق عيب است ‪ ,‬و درست مانند استعمال شمشير عهد افراسياب در جنگهاي‬ ‫كنوني و پوشيدن جامة فاخر دربار خسرو پرويز در پارلمان ايران ‪ ,‬ماية خسران و سرافكندگي است ‪.‬‬ ‫منتقد بسيار دانشمند ‪ ,‬عبدالحسين زرين كوب ‪ ,‬در مقالة نفيسي كه دربارة اشعار دهخدا تهيه كرده ‪ ,‬ضمن‬ ‫مطالب ديگر مي گويد ‪:‬‬ ‫در اين اشعار ‪ ,‬مبداء الهام ديگر طبيعت وحيات نيست ‪ ,‬فرهنگ وادب وتاريخ است ‪ .‬شمابه شاعر امروزي حق دهيد‬ ‫كه از گفتكوها و روسپي خانه هاي الهام بگيرد ‪ .‬چرا اجازه نمي دهيد از امثال وحكم وفولكلور ولغات مندرج در‬ ‫مطاوي كتب قدما الهام بگيرد ؟ اكر دوشيزگان مدارس و پسران نو بالغ حق دارند اشعاري را كه مورد قبول خاطر‬ ‫آنها ست بپسند ندو بستايند (‪ . )٤١‬آيا مردان رسيده واهل تتبع و اديبان ما حق ندارند آنچه را از حدود عرف‬ ‫وعادت واز سطح فهم وفكر عامه برتر است بخوانند و بپسندند واز آن لذت ببرند ؟ در اين صورت چه مانعي و ارد‬ ‫كه شاعري به جاي آنكه از زندگي قهوه خانه هاو ميكده ها الهام بگيرد ‪ ,‬از امثال ومعاني قدما ملهم بشود وافكار‬ ‫و معاني تازة خود را به سبك و اسلوب والفاظ وعبارات آنها تعبير و بيان نمابد ؟ مي گوييد آنچه از زندگي‬ ‫عادي روزانه جدا باشد اصالت وحيات ندارد واشتباه بزرك شما همين جاست زيرا همان اندازه كه جنب وجوش‬ ‫ميكده هاو وسالونها براي جوانها زنده واصيل است ‪ ,‬معاني وامثال قدما نيز براي مردمي كه با ادب وفرهنگ‬ ‫وسنن و مواريث كهن سروكار دارند ‪ ,‬زنده و جاندار و باروح وحيات است ‪ .‬در اين صورت چرا اشعاري را كه ازين‬ ‫منبع فيض الهام گرفته است ‪ ,‬شعر اصيل نتوان خواند ؟ (‪ . )٤٢‬نه آقاي زرين كوب ما اشتباه نمي كنيم وجداّ‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪204‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫انتقاد داريم كه شعر بايد مطلقاّ از طبيعت و حيات واز جلوه هاي گوناگون زندگي ( بدون اينكه آن را به زندگي‬ ‫عادي روزانه مقيد بكنيم ) الهام بگيرد ‪ .‬بنابر اين ‪ ,‬دهخدا بدون ترديد حق داشته از آنچه در محيط طبيعي فكرو‬ ‫ذهن اوست ‪ ,‬هر قدر هم براي ديگران منسوخ ومتروك وغير قابل درك باشد ‪ ,‬سخن گويد و معلومات وسيع و دانش‬ ‫همه جانبة خود را در قالب نظم بريزد وخود و همة كساني كه بامتون قدما سروكار دارند ‪ ,‬آنهارا بخوانند و‬ ‫بپسندند ‪ .‬چيزي كه هست نه مامي توانيم ونه دهخدا ‪ ,‬چرخ بيسكون روزگار را فرانها به عقب برگردانيم واز‬ ‫دوشيزگان مدارس و پسران نو بالغ ‪ -‬همان كساني كه خودتان مثال زده ايد ‪ .‬توقع داشته باشيم كه اين منظومه‬ ‫هاي مشمول از لغات وتعبيرات كهنه ومهجور وغريب را به زور فرهنگها وبه كمك كتابهاي قدماي عرب و عجم‬ ‫بخوانند و واز ان لذت هنري ببرند ‪.‬‬ ‫لغاتي مانند جهودانه ‪ ,‬رومو ‪ ,‬چپار ‪ ,‬چايشگري ‪ ,‬ژفكاب ‪ ,‬هاللوش ‪ ,‬خديش ‪ ,‬ريش گاو ‪ ,‬خواجه تاش ‪ ,‬بكتاش و‬ ‫غرم وغيره ‪ ,‬كه در اين مثنوي كوتاه صدو چند بيتي به كار رفته (‪ . )٤٣‬بايد تكرار كنيم كه دهخدا را از اين‬ ‫مثنويها وقطعات معدودي كه در دورة دوم زندگاني ادبي خود سروده روحتي با آن چند شعر راستين عهد انقالبش )‬ ‫به شاعري نمي شناسيم وشاعر را كار او نمي دانيم ؛ او خود هرگز چنين داعيه اي نداشته ‪ ,‬واين مطلب از مقام‬ ‫بسيار ارجمند او كه در فضل وكمال دارد ذره اي نمي كاهد‬ ‫معين گويد ‪ (( :‬استاد غالباّ اظهار مي داشت من گاهي تفنن را شعري ساخته در برابر دوستان خوانده ام ‪.‬‬ ‫دوستان من از نظر مجب پا به مالحظاتي نخواسته اند دربارة كيفيت اين اشعار اظهار نظر كنند ‪ .‬من خود نيز‬ ‫نمي دانم كه اين گفته ها شعر است بانظم ‪ .‬قضاوت اين امر باخوانندگان است ‪.‬‬ ‫تقريباّ همة ابياتي كه دكتر محمد معين در مجموعه اي از دهخدا گرد آورده است ومانمونه را به يكي از آنها‬ ‫اشاره كرديم ‪ ,‬سنگين وجا افتاده وبسيار اديبانه هستند ‪)٤٤(0‬‬ ‫مشتي اسمال به علي كارو بارازار شده‬ ‫هركسيواسيه ي خوديكه ميا ندارشده‬

‫تو بميري يا طوق ما بجه بازار شده‬ ‫علي زهتاب دراين ملك باطوقدارشده‬

‫وكيل مجلس ماجخت اقا سردار شده‬ ‫مشتي اسمال نميدونيجه كشيديم بحق‬ ‫با هامون بينه زدو باك بريديم بحق‬

‫جقزده واسيه مشروطه دويديم بحق‬ ‫به جوان بروبا قرص نديديم بحق‬

‫همه از بير وجوان ورمالو وردار شده‬

‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪205‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫نتيجه گيري‬ ‫‪ )1‬طنز نويسي ايران خدمت بزرگي به جامعة ايران كرده است ‪.‬‬ ‫‪)2‬علي اكبر دهخدا برجسته ترين ومعروف ترين نويسندة طنز نوسي ايراني است ‪.‬‬ ‫‪ )3‬طنزخدمت بزرگي به مشروطه كرده است ‪.‬‬ ‫‪ )4‬مضمون طنز دهخدا ‪ ,‬وضع سياسي روزو وضع طبقة محروم اجتماع است ‪.‬‬ ‫‪ )5‬دهخدا ازطريق طنزش ‪ ,‬وجدان انساني خواننده رابيدارمي كند ‪.‬‬ ‫‪ -6‬از نظرروزنامه نويسي دهخدا بيش از تمام نويسندگان ديگر بر مطبوعات فارسي تاثير گذاشته است ‪.‬‬ ‫‪ )7‬دهخدا با نثر خود بزرگترين كمك را به بيدايش قصه در فارسي كرد ‪ ,‬گرجه خود هرگزقصه ننوشت ‪.‬‬ ‫‪ )8‬دهخدا درادبيات عهد انقالب مقام ارجمندي دارد ‪ 0‬اوباهوشترين و دقيقتر طنز نويس اين عصروكسي است كه‬ ‫با نثر ويژه ای كه در نوشتن مقاالت انتقادي صور اسرافيل به كاربرد بنيانگزاري تثرطنزي وانتقادي شناخته شد ‪.‬‬ ‫‪ )9‬دهخدا در اغازبه نويسندگي نامور ساخت مقاله هاو نوشته هاي انتقادي كوتاهي بود كه زير عنوان چرندو‬ ‫پرند در روزنامة صور اسرافيل مي نوشت ‪.‬‬ ‫‪)10‬كارديگر كه دهخدارا درادب معاصر ايران بيش از پيش بزرگ و نامور ساخته كتاب عظيمي در لغت ومعارف‬ ‫اسالمي است كه خود او نامش را لغتنامه نهاده است ‪.‬‬ ‫‪ )11‬طنز نويسي باالترين درجة نقد ادبي است ‪.‬‬ ‫‪ )12‬طنز نويسي از نثر كمتر استفاده كرد ‪ .‬روزنامه نگاري ‪ ,‬در نثر فارسي نيز مرحلة نسبتاّ جالب توجهي به‬ ‫وجود آمد وطغيان افكار آزاديخواهانه وشور آزادي واحساسات ميهنپرستي گذشته از اشعار سياسي ووطني دريك رشته‬ ‫مقاالت وپاورقيها كوتاه فكاهي وشوقي آميز انعكساس يافت ‪.‬‬ ‫‪ )13‬دخو در مقاالت نخستين خود مسائل متفرقه از قبيل آفت ترياك ‪ ,‬جهل وناداني ‪ ,‬عادات وخرافات ‪ ,‬احتكار‬ ‫گندم ومظالم خوانين ومالكين و دست نشاندگان رژيم استبدادي را عنوان مي كند ورفته رفته دامنة طنز رابسط‬ ‫داده‬

‫‪-1‬‬ ‫‪-2‬‬ ‫‪-3‬‬ ‫‪-4‬‬ ‫‪-5‬‬ ‫‪-6‬‬ ‫‪-7‬‬ ‫‪-8‬‬ ‫‪-9‬‬

‫پاورقي‬

‫آرين ‪ ,‬پور يحي ‪ -‬از صباتانيما ‪ -‬جلد‪ - 2‬ص‪. 36‬‬ ‫همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. ٣٧‬‬ ‫آرين ‪ ,‬پور يحيي ‪ ,‬از صباتانيما ‪ -‬جلد‪ – 2‬ص‪. ٤٠‬‬ ‫دهخدا ‪ ,‬علي اكبر ‪ ,‬چرند و پرند ‪ ,‬چاپ‪. 2‬‬ ‫همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. 21‬‬ ‫آرين ‪ ,‬پور يحيي ‪ -‬از صبانيما ‪ -‬جلد‪ - 2‬ص‪. 39‬‬ ‫ورگ ‪ ,‬بينسكي ‪ ,‬كليات ‪ ,‬ج‪ , 2‬ص‪. 615‬‬ ‫ن‪ -‬آ‪ .‬دابروليويف ‪ ,‬منتجات ‪ ,‬صفحات ‪. 453-452‬‬ ‫استعالمي ‪ ,‬د‪ .‬محمد ‪ -‬بررس ادبيات امروز ايران ‪ ,‬ص‪24‬‬

‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪206‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫‪ -10‬همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. 26‬‬ ‫‪ -11‬آرين ‪ ,‬پور يحيي ‪ -‬از نيماتاروزگار – جلد‪ - ٣‬ص‪. 39‬‬ ‫‪ -12‬آرين ‪ ,‬پور يحيي – از نيماتاروزگار – جلد‪ - ٣‬ص‪. 39‬‬ ‫‪ -13‬جليل محمد قلي زاده ‪ ,‬منتجات ‪ ,‬ج‪ , 1‬صفحات ‪. 435-434‬‬ ‫‪ -14‬سيد محمد توفيق ‪ ,‬سروش ‪ ,‬جريدة هفتكي ‪ ,‬شمارة يكم ‪ ,‬درجة االخره ‪ 1327‬ق ‪.‬‬ ‫‪ -15‬آرين ‪ ,‬پور يحيي ‪ -‬از نيما تا روزگار ‪ -‬جلد‪ - 3‬ص‪. 129‬‬ ‫‪ -16‬احمد كسروي ‪ ,‬تاريخ مشروطة ايران ‪ ,‬بخش يكم ‪ ,‬ص‪. 144‬‬ ‫‪ - -17‬دكتر محمد معين ‪ ,‬مقدمة لغت نامه ‪ ,‬تهران ‪ , 1337 ,‬ص‪. 4‬‬ ‫‪ -18‬همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. ٦‬‬ ‫‪ -19‬سيد محمد توفيق ‪ ,‬سروش ‪ ,‬جريدة هفتكي ‪ ,‬شمارة دوم ‪1327 ,‬ق‪.‬‬ ‫‪ -20‬دكتر محمد معين ‪ ,‬مقدمة لغت نامه ‪ ,‬تهران ‪ , 1337 -‬ص‪. 5‬‬ ‫‪ -21‬همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. ٧‬‬ ‫‪ -22‬سلمان ‪ ,‬موسي ‪ ,‬عمران ‪ ,‬روندهاي ادبيات معاصر فارس در آثار صادق هدايت ‪ ,‬پايان نامه براي در يافت‬ ‫درجة دكتراه از دانپشگاه جواهرالل نهرو ‪ ( ,‬دهلي نو ) ‪ 1994‬مسحي ‪ .‬ص ‪٤٥‬‬ ‫‪ -23‬آرين ‪ ,‬پور يحي ‪ -‬از نيماتا روزگار ‪ -‬جلد‪ - 3‬ص‪. 132‬‬ ‫‪ -24‬دكتر محمد استعالمي ‪ ,‬بررس ادبيات امروز ايران ‪ ,‬ص‪. . 423‬‬ ‫‪ -25‬براهمي ‪ ,‬رضا ‪ ,‬قصه نويسي ‪ ,‬ص‪. 453‬‬ ‫‪ -26‬نفيسي ‪ ,‬سعيد ‪ ,‬شاهكارهاي نثر فارسي معاصر ‪,‬ص ‪٨٥‬‬ ‫‪ -27‬دهخدا ‪ ,‬علي اكبر ‪ ,‬امثال وحكم ‪ ,‬جلد‪, 2‬ص‪. 61‬‬ ‫‪ -28‬اژند ‪ ,‬يعقوب ‪ ,‬ادبيات نوين ايران ‪ ,‬ص‪. 102‬‬ ‫‪ -29‬استعالمي ‪ ,‬د‪ .‬محمد ‪ -‬بررس ادبيات امروز ايران ‪ ,‬ص‪. 92‬‬ ‫‪ -30‬اژند ‪ ,‬يعقوب ‪ ,‬ادبيات نوين ايران ‪ ,‬ص‪. 104‬‬ ‫‪ -31‬همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. ١٠٨‬‬ ‫‪ -32‬براهتي ‪ ,‬رضا ‪ ,‬قصه نويسي ‪ ,‬ص‪. 537‬‬ ‫‪ -33‬اژند ‪ ,‬يعقوب ‪ ,‬ادبيات نوين ايران ‪ ,‬ص‪. 103‬‬ ‫‪ -34‬براهتي ‪ -‬رضا ‪ -‬قصه نويسي ‪ -‬ص‪. 538‬‬ ‫‪ -35‬دكتر معين ‪ ,‬در مجموعة اشعار دهخدا ‪ ,‬ص‪. 51‬‬ ‫‪ -36‬سپانلو ‪ ,‬محمد ‪ ,‬نويسندگان پيشرو ايران ص‪. 18‬‬ ‫‪ -37‬شفق ‪ ,‬رضا زاد ‪ ,‬تاريخ ادبيات ايران ‪ ,‬ص‪. 132‬‬ ‫‪ -38‬براهتي ‪ -‬رضا ‪ -‬قصه نويسي ‪ -‬ص‪. 547‬‬ ‫‪ -39‬همان مأخذ ‪ ,‬ص‪. 456‬‬ ‫‪ -40‬آرين ‪ ,‬پور يحي ‪ -‬از نيما تا روزگار ‪ ,‬ص‪. 454‬‬ ‫‪ -41‬ن ‪ ,‬آ ‪ ,‬دوبروليويف ‪ ,‬كليات ‪ ,‬ص‪. 512‬‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪207‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫‪ -42‬دهخدا ‪ ,‬علي اكبر ‪ ,‬امثال وحكم ‪ ,‬ص‪. 84‬‬ ‫‪ -43‬براهتي ‪ -‬رضا ‪ -‬قصه نويسي ‪ -‬ص‪. 543‬‬ ‫‪ -44‬زرين كوب ‪ ,‬عبدالحسين ‪ (( .‬مجموعة اشعار دهخدا )) مجلة اتقاد ‪ ,‬كتاب ‪ ,‬شماره‪ , 4‬مزوردين ‪1325 ,‬‬ ‫ش‪.‬‬ ‫منابع ومآخذ‬ ‫‪ .١‬آرين پور يحيي ‪ ,‬از صباتا نيما ‪ ,‬جلد‪ , 2‬چاپ‪ 1382 , 8‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .٢‬آرين پور يحيي ‪ ,‬ازنيما تا روزگار ‪ ,‬جلد‪ , 3‬چاپ‪ 1382 , 4‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .٣‬احمد ‪ ,‬كسروي ‪ ,‬تاريخ مشروطة ايران ‪ ,‬بخش يكم ‪ 1367 ,‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .٤‬اژند ‪ ,‬يعقوب ‪ ,‬ادبيات نوين ايران ‪ ,‬چاپ‪ , 1‬تهران ‪ 1363 ,‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .٥‬استعالمي ‪ ,‬د‪ .‬محمد ‪ ,‬بررسي ادبيات امروز ايران ‪ ,‬انتشارات اميركبير ‪ ,‬تهران ‪.‬‬ ‫‪ .٦‬براهتي ‪ ,‬رضا ‪ ,‬قصه نويسي ‪ ,‬چاپ‪ , 3‬نشرنو ‪ ,‬تهران ‪ 1362 ,‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .٧‬دهخدا ‪ ,‬علي اكبر ‪ ,‬امثال وحكم ‪ ,‬جلد‪ , 2‬چاپ‪ , 4‬تهران ‪ 1360 ,‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .٨‬دهخدا ‪ ,‬علي اكبر ‪ ,‬چرند و پرند ‪ ,‬چاپ‪ , 2‬سازمانهاي كتبي جيبي ‪ ,‬تهران ‪ 1343 ,‬ش ‪,‬‬ ‫‪ .٩‬زرين كوب ‪ ,‬عبدالحسين ‪ ,‬نقدادبي ‪ ,‬جلد‪ , 2‬چاپ‪ , 3‬اميركبير‪ ,‬تهران ‪ 1360 ,‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .١٠‬سپانلو ‪ ,‬محمد علي ‪ ,‬نويسندگان ‪ ,‬پيشرو ايران ‪ ,‬چاپخانة كاروان ‪ ,‬انتشارات نكاه‪ ,‬اسفند ماه ‪ 1366 ,‬ش‪.‬‬ ‫‪ .١١‬سلمان ‪ ,‬موسي ‪ ,‬عمران ‪ ,‬روندهاي ادبيات معاصر فارس در آثار صادق هدايت ‪ ,‬پايان نامه براي در يافت‬ ‫درجة دكتراه از دانشگاه جواهر الل نهرو ‪ ( ,‬دهلي نو ) ‪ 1994‬مسيحي ‪.‬‬ ‫‪ .١٢‬شفق ‪ ,‬رضا زاد ‪ ,‬تاريخ ادبيات ايران ‪ ,‬چاپ‪ 1302 , , 7‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .١٣‬زرين كوب ‪ ,‬عبدالحسين ‪ (( .‬مجموعة اشعار دهخدا )) مجلة انتقاد ‪ ,‬كتاب ‪ ,‬شماره ‪ , 4‬فروردين ‪1325 ,‬‬ ‫ش‪.‬‬ ‫‪ .١٤‬دكتر معين ‪ (( ,‬مجموعة اشعار دهخدا )) چاپ‪ , 2‬تهران ‪ 1361 ,‬ش ‪.‬‬ ‫‪.١٥‬كسروي ‪ ,‬احمد ‪ ,‬تاريخ مشرطيت ايران ‪ ,‬جلد‪ , 1‬چاپ‪ 1337 , 3‬ش ‪.‬‬ ‫‪ .١٦‬ن ‪ ,‬آ ‪ ,‬دوبروليويف ‪ ,‬كليات ‪ ,‬مسكو ‪1938 ,‬م ‪ ,‬ج‪. 1‬‬ ‫‪ .١٧‬نفيسي ‪ ,‬سعيد ‪ ,‬شاهكارهاي نثر فارسي معاصر ‪ ,‬تهران ‪ 1330 ,‬ش ‪.‬‬

‫ثوختة‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪208‬‬

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫‪Journal of Garmin University‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

‫لةثالَ رِؤذنامةواني دا جؤريَكي تازة لة ئةدةبيات ثةيدا بوو ئةويش ئةدةبياتي طالَتة ئاميَز ( سةتري) كة عةيب و‬ ‫طةندةلَي رِذيَمي ثيَشو و كارةكانياني بة طالَتة ثيَكردنةوة دةردةخست ‪.‬‬ ‫بنةماي طالَتةجارِي بؤ طالَتةو ثيَكةنني بوو ‪ ,‬بةلَام ئةم ثيَكةنينة تةنيا بؤ طالَتة و شادماني نةبوو ‪ .‬ثيَكةنينيَكة ثيسي‬ ‫و رِاسيت و دةرداوي و هةروةها لةطةلَ سةرزةنشت و سةركوت كردن و كةم و زؤري زيندوو سيخورمة كةتيَيدا ترس و‬ ‫ترسنؤكي طوناهباران بة طوناهي خؤيان ئاطادار دةكردةوة و عةيب و كةم و كورِيةك كةلة ذياني كؤمةآليةتيدا ثةيداببوو‬ ‫دةردةخست ‪.‬‬ ‫لة رِووي ليَكضونةوة دةتوانريَت بوتريَت كة ثيَنةسي ئةدةبي طالَتة ئاميَز ( سةتري نوسي تةنز ئاميَز ) ضةقؤي‬ ‫نةشتةرطةرية نة ضةقؤي مرؤظـ كوذي ‪.‬‬ ‫ئةدةبي طالَتة جارِي لة ثيَش رِةطةز بنيات نراوة يةكةمينيان طوزارشتة لة ( شيوةي ناواقعي ) ئةدةبي طالَتة جارِ نووسي‬ ‫باآلترين ئاسيت رةخنةي ئةدةبية ‪ .‬لة ئةدةبي فارسيدا لةو دةورة يةيةي كة ( دهخدا ) ثيَنووسي بةدةستةوة طرت‬ ‫بارودؤخي ئيَراني ئةوسةردةمة تارِادةية لة رِووي تراذيدي و كؤميدي ثيَوة ديار بوو ‪ ,‬بةآلم ثيَكةنيين ئةو دةرئةجنامي‬ ‫نائوميَدي يابةدبيين نبوو ( دهخدا ) و ياراني ئةو بةرِاسيت و دروسيت رِيَطايةكيان طرتبووة بةر كةباوةرِيان ثيَي هةبوو ‪.‬‬ ‫( دهخدا ) بة منايش كردن التاريكةكاني ذيان ‪ ,‬اليةنة رِووناك و ئوميَد بة خشةكاني هةرطيز فرامؤش نةكردبوو ‪ .‬ئةو‬ ‫هيَرشي دةكردة سةر بيَ ئيش و تةمةلَي و بيَ هةسيت مرؤظةكاني ئيَران و مرؤظةكاني ئيَراني بة بيَدار و هوشيار و زيندو‬ ‫دةويست ‪.‬‬ ‫( دخو ) لة طؤرِانكاري ثةخشاني فارسيدا بة ثيَشةوايي ئةمشار دةكريَت ‪.‬‬ ‫ئةوةي كة ومتان ثةيوةستة بة طةجني و جؤش و خرؤشي ئازادخيوازي ( دهخدا ) بة ‪ ,‬ئةو دةورةي كة ئةو وةك خةبات‬ ‫طيَرِيَكي سةرسةخت و بيَ بوار وةك رِؤذنامةنوسيَكي شؤرِشطيَرِ هاتبووة كايةوة ‪.‬‬ ‫لةم سةردةمة و رِؤذطارةدا ( دخو ) لة هةموان زياتر دةستووري تر بوو ‪ .‬ضونكة دةرياي شةثؤل و ثيَكداداني لة خرؤشدا‬ ‫بوو ‪.‬بؤ بنيات ناني ئيَرانيَكي زيندوو و ئازاد كؤششي دةكرد ‪.‬‬ ‫رِةطةزي دووةمي طالَتة جارِي ( شيَوازي واقعي ) بوو رِةطةزي سيَيةم ( شويَين كؤمةآليةتي ) بوو‪.‬‬ ‫ثةخشانةكاني ( دهخدا ) طةورةترين هةنطاو بوو بؤ ثةيدا بووني ضريؤكي هونةري لة ئةدةبي فارسيدا ‪ ,‬لة‬ ‫ثةخشانةكاني ( دهخدا ) بة رِستةي كورت و سادة دةستةواذةي بةهيَز و ضرِو ثرِ دةتسي ثيَكرد لة زماني سادةي خةلَك‬ ‫دةينوسي بةجؤريَك كة هةموو كةسيَك لة هةرئاستيَكدا بوابة ئيَش و ئازارةكاني خؤي تيَدا دةبينييةوة ‪.‬‬ ‫( دهخدا ) باثةخشانةكةي طةورةترين هةماهةنطي بةثةيداكردني ضريؤك لة فارسيدا كرد ‪ .‬ثةخشاني ( دهخدا ) زؤر‬ ‫جار بةلة ثرِي دةسيت ثيَ دةكرد ‪ ,‬بةرِستةي سادةو كورت ثيَشرِةوي دةكرد ‪ ,‬وةدةستةواذةي فارسي بةهيَزي دةخستة ناو‬ ‫ثةخشانةكاني نةدةكرد ‪.‬‬ ‫ئةو السايي زماني سادةي مرؤظةكاني دةكرد ‪ ,‬ئةو جارجار دووبارة وشةكاني بةكاردةهيَنا بة توانا كة خويَنةر دةنطي‬ ‫ناوةرِؤكةكةي دةبيست ‪.‬‬

‫ملخص‬ ‫)‪Vol.1 No.11 (January, 2016‬‬

‫‪[email protected]‬‬

‫‪209‬‬

‫مجلة جامعة كرميان‬

Journal of Garmin University

‫طؤظاري زانكؤي طةرميان‬

‫ ظهر نوع جديد من االدب سمي باالدب الساخر ديدنه ابراز نواحي فساد النظام‬,‫الى جانب الصحافة‬ ‫ ورغم ان اساس هذا النوع االدبي هو الفكاهة والضحك اال انه لم يتوقف عند‬. ‫ال سابق ومساؤه باسلوب فكاهي‬ ‫ وشئ من اللمز والهمز الذي‬, ‫ والتوبيخ والقمع‬,‫ بل كان يظهر جوانب الخسة والحقيقة‬,‫المزحة والفرحة‬ ‫ باالضافة الى االشارة الى المظاهر السلبية‬,‫يتضمن تنبيه المذنبين باخطائهم باساليب الترويع والترهيب‬ ‫للمجتمع وعيوبه‬ .‫ يمكن القول بان االدب الساخر مشرط بيد جراح وليس سكينا بيد قاتل‬,‫من حيث التشبيه‬ ‫ في‬.‫ فهو اسلوب رفيع من اسليب النقد االدبي‬,‫ان االدب الساخر قبل ان يعد عنصرا من االدب غير الواقعي‬ .‫ ابتدأ (دهخدا) بتناول الوضع في ايران الذي كان متلونا بالمأساة والكوميديا‬,‫ في االدب الفارسي‬, ‫ذلك الحين‬ ‫ان مصدر الضحك في كتابات دهخودا لم يكن اليأس واالحباط وانما ايمان وقناعة بالطريق الذي سلكه هو‬ .‫ فعرضه لم يكن مقتصرا على الجوانب المظلمة من الحياة وانما المضيئة منها على حد سواء‬.‫واترابه‬ ‫ وكان يمتلك روح الشباب والمثابرة وحب‬.‫يعد دهخودا رائدا في تغيير واقع النثر في االدي الفارسي‬ .‫االصالحاالمر الذي مكنه من ان يكون ثائرا مغوارا اليشق له غبار في العمل الصحفي كاتبا ومصلحا‬ .‫ كان دهخودا اكثر اقرانه التزاما وحماسة لبناء ايران حي وحر‬,‫في ذلك العصر‬ .‫ وثالث عناصره هو المجتمع‬, ‫اما العنصر الثاني لالدب الساخر فهو الواقعية‬ ‫ فنثره مع ظهره المفاجئ كان‬.‫ان دهخودا باعماله النثرية مهد الطريق الى ظهور القصة في االدب الفارسي‬ ‫ كان يستخدا في كتاباته لغة عوام الناس ويردد ويكرر االلفاظ‬.‫ببساطة جمله وقصرها في اول الركب رائدا‬ .‫بحيث يسمع القارئ صوته في ثنايا الموضوع‬ Abstract Alongside journalism, a new literary style has appeared called “Satire”, which shed light on the corruption of the former regime in a funny humorous way. Despite the fact that fun was the main element of this genre, it displayed some shades of the hidden sides the corrupted people in the form of implied pokes and threats reminding the wrongdoers of their bad deeds and crimes. Additionally, it indicated to negative side of the society and its drawbacks. Satire can be resembled to a knife in a surgeon’s hand NOT in a murderer’s. The first element of satire is non-realism- yet a supreme type of literary criticism. In that age, in Persian literature, Dahkhuda started picturing, in his writings, the conditions in Iran. The conditions then were both tragic and comedian in color. The source of laughter in his writing was not hopelessness, but his belief and faith in the path he had followed. In his satires, he focused on both the dark and lighted sides of the society. Dahkhuda has a leading role in revolutionizing Persian prose. His youth, dedication, and enthusiasm made him a peerless reformer as a journalist. Then, he was an outstanding dedicated writer who looked forward building a lively free Iran. The second element of satire is realism, and society is the third. Dahkhuda, with his prose work, paved the way to the appearance of story in Persian literature. His simple short sentence put him in the first line in a very short time. In his writings, he used simple words used by the public repeating them sometimes that enabled the reader to listen to the writer’s voice.

210

[email protected]

Vol.1 No.11 (January, 2016)

194-210.pdf

There was a problem previewing this document. Retrying... Download. Connect more apps... Try one of the apps below to open or edit this item. 194-210.pdf.

687KB Sizes 10 Downloads 208 Views

Recommend Documents

No documents